معرفی کتاب| «عباس دست طلا»
به گزارش نوید شاهد همدان، کتاب «عباس دست طلا» نگاهی به عملکرد بسیجیان فنی و تعمیر کار واحد پشتیبانی و تدارکات سپاه پاسداران در دوران هشت سال دفاع مقدس دارد. خاطره نگار اثر، ماجراها را از زمانی که کمتر از دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته، آغاز میکند.
در بخشی از کتاب آمده است:
امروز که چندساعتی ازش گذشته، حاجی آب دهنده یک صندلی روبه روی ما توی سایه گذاشته و نگاه مان میکند. اولش صندلی را زیر تیغ آفتاب گذاشت ولی کم، کم سایه رفت سروقتش! این تنها زمانی است که او استراحت میکند. بقیه وقتها یکسره با او کار دارند. همه اش با تلفن حرف میزند و برای خطوط جبهه اتوبوس و کامیون میفرستد. با این که از او خیلی خوشم میآید، اما از یک کارش ناراحتم؛ آن هم کلاهی است که روی سرش میگذارد. خیلی کفریام میکند. نمیدانم کچل است که همیشه کلاه میگذارد یا سرش عیب و ایرادی دارد و زخم است؟! با خودم میگویم که بالاخره یک روز میفهمم.
شیطان میگوید که خب، آن روز چرا همین حالا نباشد؟! دارم روی یک جیپ ترکش خورده کار میکنم. بقیه بچهها هم هر کدام شان یک کار انجام میدهند؛ یکی صاف کاری، یکی جوش ورق، یکی لحیم کاری و دیگری شیشه میاندازد و یکی بدنه را جدا میکند و آن دیگری جا میگذارد، چسب میزنند یا جدا میکنند.
فضا پر از انواع و اقسام صداهاست. بوی چسب و لاستیک هم توی فضا پر شده. این بو، هر چه باشد، بهتر از عرقهای بدن ماست. حالا خوب است این جا چند دوش آب نسبتاً گرم دارد؛ وگرنه بوی تعفن میگرفتیم. صداها آن قدر زیاد است که بعضی وقتها صدای توپ و گلوله را نمیتوانیم درست بشنویم و تشخیص بدهیم.